روایت پنجاهم
حدودا ۱۳ سالم بود که واسه تولدم گوشی لمسی خریدن. توی اون دوره من حدود ۷ ، ۸ ماهی بود که پدرم رو از دست داده بودم و برادر ۱۸ سالم فاز غیرت و نگه داری از مادر و خواهرش رو برداشته بود، به این ترتیب من صاحب گوشی شدم ولی خانواده اولتیماتوم داده بودن که حق وارد شدن به صفحات مجازی رو ندارم و خب فقط برای داشتن گوشی لمسی و عقب نموندن از بقیه قبول کردم.
دوست صمیمیم دوست پسر داشت و از قضا خانوادش فهمیده بودن و گوشیش رو گرفته بودن، از من خواست که بذارم با دوست پسرش در حد sms در طول ساعات مدرسه در ارتباط باشن و خب منم قبول کردم. مدتی گذشت و من با اون پسر نسبتا صمیمی شدم و به واسطه اون پسر و با خط اون من وارد لاین و واتسپ شدم، ولی با هزاران ترس و لرز از اینکه مبادا کسی بفهمه، که خب عمه هام این موضوعی ک من توی واتسپ بودم رو فهمیدن و به مادرم گفتن، مادرم هم بدون دعوا کردن یا هر چیز دیگه ای فقط گفت از صفحات مجازی بیرون بیام و ارتباط با دوست پسر دوستم رو قطع کنم.
من از ترس اینکارو کردم ولی خب اون پسر دست بردار نبود و هی پیام میداد، خلاصه که یک روز پسره با دوستم ساعت ۴ قرار گذاشته بود و از من خواست بهش اطلاع بدم و خود من هم همون روز ساعت ۴ کلاس داشتم، بعد از اینکه پیام اون پسر رو بخونم یادم رفت پاک کنم و فقط صفحه رو قفل کردم تا وسایلم رو جمع کنم و راه بیوفتم به سمت کلاس که یهو صدای برادرم اومد، من شیرجه زدم روی گوشی که پیام هارو پاک کنم ولی متاسفانه دیر شد و برادرم وارد اتاقم شد و دید که دارم تند تند چیز پاک میکنم، یهو گوشی رو از دست من کشید و پیام هارو خوند.
به محض خوندن پیام ها خون جلوی چشمش رو گرفت و با چاقو به سمتم حمله کرد و تنها کاری که من تونستم بکنم این بود ک به طبقه پایین و پیش همسایمون فرار کردم که من رو نکشه. بعد از اون وقتی دید دستش ب من نمیرسه و شوهر همسایه نمیذاره وارد خونه بشه، با چاقو رو دست خودش خط انداخت. انقدر بد که مجبور شد بره بیمارستان و دستشو بخیه بزنه. روز فوق العاده وحشتناکی بود واسه من و با خودم فکر میکنم اگه همسایمون اون روز خونه نبود قطعا سرنوشت من هم یه چیزی میشد مثل رومینا.
🔻ادامه در کامنت
حدودا ۱۳ سالم بود که واسه تولدم گوشی لمسی خریدن. توی اون دوره من حدود ۷ ، ۸ ماهی بود که پدرم رو از دست داده بودم و برادر ۱۸ سالم فاز غیرت و نگه داری از مادر و خواهرش رو برداشته بود، به این ترتیب من صاحب گوشی شدم ولی خانواده اولتیماتوم داده بودن که حق وارد شدن به صفحات مجازی رو ندارم و خب فقط برای داشتن گوشی لمسی و عقب نموندن از بقیه قبول کردم.
دوست صمیمیم دوست پسر داشت و از قضا خانوادش فهمیده بودن و گوشیش رو گرفته بودن، از من خواست که بذارم با دوست پسرش در حد sms در طول ساعات مدرسه در ارتباط باشن و خب منم قبول کردم. مدتی گذشت و من با اون پسر نسبتا صمیمی شدم و به واسطه اون پسر و با خط اون من وارد لاین و واتسپ شدم، ولی با هزاران ترس و لرز از اینکه مبادا کسی بفهمه، که خب عمه هام این موضوعی ک من توی واتسپ بودم رو فهمیدن و به مادرم گفتن، مادرم هم بدون دعوا کردن یا هر چیز دیگه ای فقط گفت از صفحات مجازی بیرون بیام و ارتباط با دوست پسر دوستم رو قطع کنم.
من از ترس اینکارو کردم ولی خب اون پسر دست بردار نبود و هی پیام میداد، خلاصه که یک روز پسره با دوستم ساعت ۴ قرار گذاشته بود و از من خواست بهش اطلاع بدم و خود من هم همون روز ساعت ۴ کلاس داشتم، بعد از اینکه پیام اون پسر رو بخونم یادم رفت پاک کنم و فقط صفحه رو قفل کردم تا وسایلم رو جمع کنم و راه بیوفتم به سمت کلاس که یهو صدای برادرم اومد، من شیرجه زدم روی گوشی که پیام هارو پاک کنم ولی متاسفانه دیر شد و برادرم وارد اتاقم شد و دید که دارم تند تند چیز پاک میکنم، یهو گوشی رو از دست من کشید و پیام هارو خوند.
به محض خوندن پیام ها خون جلوی چشمش رو گرفت و با چاقو به سمتم حمله کرد و تنها کاری که من تونستم بکنم این بود ک به طبقه پایین و پیش همسایمون فرار کردم که من رو نکشه. بعد از اون وقتی دید دستش ب من نمیرسه و شوهر همسایه نمیذاره وارد خونه بشه، با چاقو رو دست خودش خط انداخت. انقدر بد که مجبور شد بره بیمارستان و دستشو بخیه بزنه. روز فوق العاده وحشتناکی بود واسه من و با خودم فکر میکنم اگه همسایمون اون روز خونه نبود قطعا سرنوشت من هم یه چیزی میشد مثل رومینا.
🔻ادامه در کامنت
این پست را در اینستاگرام ببینید
آخرین پست ها
-
Honor killing in Bojnoord, Iran: Young woman murdered by Her Husband
-
Mother of ten beaten to death in front of her children by husband in Berlin
-
Honor killing in Sanandaj, Iran: Woman murdered by her husband
-
Afghan girl killed because she wanted to live a free life
-
Attempted honor killing or relationship conflict in Uden, Netherlands: Father (59) stabs daughter (38) on the street
-
Honor killings in Iranshahr, Iran: Teenage boy and girl murdered
-
Femicide in Piranshahr, Iran: Young woman burned alive by her husband
-
پلیسهای بدنام زایست، هلند، کلاهبرداریها، اخاذی، ازدواج اجباری و یک قتل ناموسی را پوشش میدهند، در حالی که همکاران، روزنامهنگاران دوست و قضات آنها را تحسین میکنند و سرپرستان به جای دیگری نگاه میکنند.
-
Life sentence for Somali refugee who killed his pregnant girlfriend in Sweden
-
Two men arrested for murder Ryan al Najjar (18)