روایت شصت و ششم

. روایت شصت و ششم وقتی این اتفاق افتاد و روایت بقیه رو می‌خوندم اولش تو دلم گفتم خدا رو شکر که بابای من اینجوری نیست، اما یهو یاد چیزایی…

روایت سیزدهم

روایت سیزدهم لرستان به خودسوزی زنان معروفه، میگن جمعه‌ای نیست بیاد و بگذره و یك زن خودش رو آتیش نزنه. من پزشك تازه كار یه مركز روستایی هستم. چهار ماه…

روایت شصت و هفتم

روایت شصت و هفتم من دختری ۳۳ ساله عربم که از شهر خودمان بخاطر اتفاقاتی که عرض خواهم کرد نقل مکان کردم، که البته اصطلاح درست‌تر اینکه فرار کردم، من…

روایت چهاردهم

روایت چهاردهم من به عنوان یه زن و دختر ۱۹ ساله به نوعی دختر خونه محسوب میشم ، دختری که مورد خشونت جسمی نیست اما روحش در معرض خشونت قرار…

روایت شصت و هشتم

روایت شصت و هشتم سال اول کارشناسی بود،. خونه مادربزرگم بودم. می‌خواستم روی کامپیوترشون بازی نصب کنم، هرکاری می‌کردم سی‌دی نصب نمی‌شد. از دوست پسرم خواستم بیاد طبقه دوم خونه…

روایت پانزدهم

روایت پانزدهم یادمه وقتی 15 سالم بود به شدت تحت کنترل بودم، حتی هیچکاری هم نمی‌کردم اما همیشه پدرم در رو روم قفل می‌کرد، صدا ضبط کن می‌ذاشت تو خونه…

روایت شصت و نهم

روایت شصت و نهم این روایت یکی از اقوام ماست در لرستان، ایشون دختر خیلی زحمتکشی بود در یکی از روستاهای لرستان. به زور باعث شدن با یک مرد معتاد…