روایت چهارم منم میخوام داستانم رو بگم.
روایت چهارم منم میخوام داستانم رو بگم. من اول دبیرستان بودم و خیلی علاقه داشتم به رمان مجازی خوندن. هربار خانوادم گوشیمو میگرفتن میکوبیدن به دیوار و مامانم کتکم میزد….
Honorviolence.ir
به یاد قربانیان، نمی گذاریم مرگ آنها بدون مجازات بماند!
روایت چهارم منم میخوام داستانم رو بگم. من اول دبیرستان بودم و خیلی علاقه داشتم به رمان مجازی خوندن. هربار خانوادم گوشیمو میگرفتن میکوبیدن به دیوار و مامانم کتکم میزد….
. روایت پنجاه و هشتم یادم میاد ۱۱ساله بودم، پدر و مادرم از هم جدا شده بودن، من با پدرم زندگی میکردم؛ زن بابام خیلی آزارم میداد، بابام هم معتاد…
با انگیزه ناموسی؛ قتل یک زن توسط همسرش در ارومیه روز سهشنبه ۵ اسفند، یک زن ۳۸ ساله در روستای بادکی از توابع شهرستان ارومیه، با انگیزه ناموسی توسط همسرش…
روایت پنجم چقدر روایت چهارم برای من آشناست. روزی که خواستگاری که از طرف خانواده مادرم بهم معرفی شده بود رو رد کردم، بازخواست شدم که باید حتما دلیلش رو…
روایت پنجاه و نهم ۱۵ ساله بودم، وارد ۱۶ سالگی میشدم، روزهای تابستون بود من مهمون خونهی عموم بودم. من ابروهای پرپشتی داشتم و دختر عموم دو خط از زیر…
روایت ششم ۲۶سالمه، ۲۲ساله که بودم برادرم که از خودم یک سال و هفت ماه کوچیکتره به شدت کتکم زد چون تو خونه مطرح کردم که همکلاسیِ دانشگاهم من رو…
روایت شصتم من داستان رومینا رو برای پدر و مادرم تعریف کردم، تأسف خوردن، اما اینو میدونم که اگه من بودم شاید منو نمیکشتن اما از لحاظ روحی شکنجهام میکردن؛…