روایت سی و دوم

روایت سی و دوم سال اول دانشگاه بودم، تقریبا ۱۹ ساله، یه شب خونه ی عمه ام اینا دعوت بودیم، من با بقیه ی بچه ها توی یه اتاق جمع…

روایت هشتاد و ششم

روایت هشتاد و ششم مادر من یه زن مجرده و سالها پیش با مردی وارد رابطه شد. یه شب همدیگر رو تو خونه ملاقات کردن و در حال حرف زدن…

گزارشی از وقوع یک زن‌کشی در کرمانشاه

گزارشی از وقوع یک زن‌کشی در کرمانشاه هه‌نگاو: یک زن جوان در کرمانشاه با هویت “محترم ویسی” ٣٨ ساله حدوداً دو هفته پیش توسط پسرش و به بهانه هر آنچه…

روایت سی و سوم

روایت سی و سوم یادمه دانش آموز زرنگی بودم و المپیاد ریاضی مقام استانی آوردم و دعوت شدم برای کشوری،پدرم در حقم کوتاهی کرد و پیشرفتی نداشتم توش.مامان تمام تلاششو…

روایت سی و چهارم

روایت سی و چهارم من تو یه خانواده بزرگ شدم که همیشه شاهد بیرون کردن منو مادرم و برادرام از خونه بودیم، همیشه هم کتکمون می‌زد. برادرامم بزرگ تر که…

روایت سی و چهارم

روایت سی و چهارم من تو یه خانواده بزرگ شدم که همیشه شاهد بیرون کردن منو مادرم و برادرام از خونه بودیم، همیشه هم کتکمون می‌زد. برادرامم بزرگ تر که…