.
روایت هفتاد و هشتم
من الان 38 سالمه و از بچگی گرفتار پدری خشن و متعصب بودم. وقتی کوچیک بودم حتی اگر میدید روی پای برادرم مینشستم دعوا بپا میکرد. از نظر اون حتی محارم هم به من نظر سوء داشتن. من تک دختر بودم در دوران بلوغم انقدر شرایط بدی داشتم که از نظر روحی داغون بودم و افت تحصیلی شدید داشتم.
همیشه از در مدرسه تا خونه تعقیب میشدم و بارها بخاطر خندههای معمولی یا درست نگرفتن چادر تنبیه شدم. چادرم رو میسوزوند یا اگه کفشم پاشنه داشت میانداخت بیرون. بارها شاهد کتک خوردن مادرم بخاطر تهمت بودم که میگفت با پسرهاش رابطه داره. خیلی شکاک و بدبین بود، حق اینکه حتی لباس خوب بپوشم نداشتم.
وقتی به دانشگاه رفتم گاهی خواستگار داشتم ولی معتقد بود که نباید ازدواج کنم چون به همه بدبین بود. بعد عاشق همسرم شدم و به نوعی بدون اجازه و با جنگ و دعوا بدون هیچ مراسمی ازدواج کردم و به یه شهر دور رفتم و هنوز بعد از دوازده سال که از ازدواجم میگذره هنوز هم قبول نداره که من رو فراری داد و من مقصر نبودم.
دیگه از تهدید به سر بریدن و توی چرخ گوشت انداختنم چیزی نگفتم. این سرگذشت خیلیا مثل منه با پدری که در سن 90 سالگی هنوز متعصب و خشن و خودخواهه. کاش اون وقتا کسی به داد ما میرسید.
این پست را در اینستاگرام ببینید
آخرین پست ها
-
Honor killing in Tehran: Murderer sentenced to three years in prison
-
Honor killing in Zehlendorf, Germany: Man stabs ex-wife to death
-
Husband Kills Wife and Man in Gilan, Iran
-
Woman shot dead in front of her 4-year-old son in Rijswijk, Netherlands
-
Honor Killing in Darrehshahr, Iran: 17-Year-Old Girl Murdered by Her Father
-
Honour Killings in Swat, Pakistan: Woman and Three Daughters Murdered
-
Honor Killing in Gwalior, India: Father Strangles His Daughter
-
Femicide in Sib and Soran, Iran: Man Murders Wife and Mother-in-Law
-
Honour Killing in Bhanpura, India: Father Arrested for Murdering His Daughter
-
Honor killing in Khorasan Razavi, Iran: two sisters murdered