روایت ششم
روایت ششم ۲۶سالمه، ۲۲ساله که بودم برادرم که از خودم یک سال و هفت ماه کوچیکتره به شدت کتکم زد چون تو خونه مطرح کردم که همکلاسیِ دانشگاهم من رو…
Honorviolence.ir
به یاد قربانیان، نمی گذاریم مرگ آنها بدون مجازات بماند!
روایت ششم ۲۶سالمه، ۲۲ساله که بودم برادرم که از خودم یک سال و هفت ماه کوچیکتره به شدت کتکم زد چون تو خونه مطرح کردم که همکلاسیِ دانشگاهم من رو…
روایت شصتم من داستان رومینا رو برای پدر و مادرم تعریف کردم، تأسف خوردن، اما اینو میدونم که اگه من بودم شاید منو نمیکشتن اما از لحاظ روحی شکنجهام میکردن؛…
. روایت هشتاد و یکم یادمه خواهرم چهارده سالش بود و من هشت سالهم ، بخاطر نامه دادن و نامه گرفتن به پسر همسایه ، برادرم میخواست خواهرم رو آتش…
روایت هفتم چقدررررر این واژه ی سرتُ میبُرم واسه ما زن ها تکراریه. من چون رشته ام فنی بود هفده سالگی دانشجو شدم؛ اما دوست پسر نداشتم. داداشم زنگ زده…
. روایت شصتم من داستان رومینا رو برای پدر و مادرم تعریف کردم، تأسف خوردن، اما اینو میدونم که اگه من بودم شاید منو نمیکشتن اما از لحاظ روحی شکنجهام…
. روایت شصتم من داستان رومینا رو برای پدر و مادرم تعریف کردم، تأسف خوردن، اما اینو میدونم که اگه من بودم شاید منو نمیکشتن اما از لحاظ روحی شکنجهام…
روایت شصت و دوم منم دقیقا همسن رومینا بودم و ۱۴سالم بود، با تلفن فقط با یه پسر صحبت میکردم مامانم پرینت تلفن خونه رو گرفت. یه مربی داشتم که…